<$BlogRSDUrl$>

 



امشب در بخش خبر ساعت ۲۱ تلویزیون جمهوری اسلامی خبری پخش شد مبنی بر دستگيری ۲۷ نفر در پارتی‌های شبانه. چند روز قبل هم که من برای ديدن يک تئاتر آلمانی در جشنواره فجر به تئاتر شهر رفته بودم، بعد از مدت‌ها دوباره چشمم به جمال خواهران به اصطلاح زينب کماندو روشن شد که به حجاب خانم‌ها بند کرده بودند و حتی از ورود يکی دو نفر به سالن جلوگيری کردند.

***

يکی از تئوری‌هايی که برخی از افرادی که در زمينه‌ی جامعه‌شناسی سياسی در ايران صاحب‌نظرند مطرح می‌کردند اين بود که با آمدن نو محافظه‌کارانی نظير حداد عادل و طيف آبادگران آزادی‌های فردی و اجتماعی نه تنها کم نمی‌شود بلکه به‌خاطر عقلانيت اين طيف به منظور حفظ منافع‌شان چه بسا افزايش نيز بيابد.

اما ماجرا به‌نظر نمی‌رسد اين‌گونه پيش رفته باشد. آن‌چه بعد از روی کار آمدن مجلس هفتم تا به حال شاهد آن بوده‌ايم هر چه بيشتر محدود شدن همين ته‌مانده آزادی‌های فردی و اجتماعی‌مان بوده است.

ظاهرا جريان موسوم به راست و حتی طيف نو محافظه‌کارشان يا نمی‌‌خواهد و يا حتی اگر به خاطر منافعش مصلحتا بخواهد، نمی‌تواند با شاخه‌ی افراطی‌تر راست و جريانات تندرويی مثل انصار يا ليدرهايی مثل جنتی و مصباح که يکسره خواهان هرچه بيشتر بستن فضای جامعه هستند مقابله کند و به نظر می‌رسد چشم‌انداز پيش‌روی ايران در يکی دو سال آينده تحديد و تهديد هر چه بيشتر آزادی‌های فردی و اجتماعی را نشان دهد.

البته اين نکته را نيز فراموش نکنيم که با توجه به هزينه‌ی اجتماعی بالای بستن فضای جامعه و انزجار گسترده‌ی مردم نسبت به اين گونه حرکات از يک طرف و فشار هرچه بيشتر سازمان‌های مدافع حقوق بشر و کشورهای اروپايی و آمريکا در صورت نقض بيشتر آزادی‌های اجتماعی و فردی و اعمال تحريم‌های گسترده‌تر از جانب آن‌ها از طرف ديگر، باعث خواهد شد که حکومت سياست سرکوب و محدودسازی خود را با احتياط بيشتری به کار برد.




«مرگ در تهران» 


..همينطور که کانالهای تلويزيون رو پشت هم عوض مي کردم، رسيدم به گزارشی در مورد ايران. يک مصاحبه بود با فروهر ها، تا اون روز حتی اونها رو نديده بودم و فقط اسمی ازشون به گوشم خورده بود. صحبت جالبی بود، و شاید نیم ساعتی طول کشید، وقتی مصاحبه با اونها تموم شد، گفته شد که این گزارش مربوط به چند هفته پیش است و این دو اکنون در خانه خود به قتل رسیده اند! و صحنه هایی از تشییع جنازه اونها رو نشان داد. این خبر غیر منتظره ‌که در آخر گزارش داده شد ، کاملا شوک آور و غیر قابل باور بود. نميدونم که نوع صحبت کردن جذاب اونها (شخصيت کاريزماتيکی که در گزارش پايين بهشون نسبت داده ميشه، از نظر من واقعا حقيقت داره) بود، يا شوکه شدن از شنيدن ناگهانی خبر مرگ اونها ، که من رو نسبت به فروهرها حساستر کرد. امروز شنيدم که در مورد اونها فيلم مستندی ساخته شده که در تلويزيون آلمان به نمايش در مياد. گزارش زير رو که در مورد اين فيلم و گفتگو با سازنده اش هست از راديو صدای آلمان اينجا ميگذارم برای کسانی که شايد به خاطر فيلتر نميتونن به سايت سر بزنن، اين رو هم اضافه ميکنم که اين فيلم درسته که در باره فروهر هاست، ولی مخصوص اونها نيست و اميدوارم صدای همه کسانی باشه که به خاطر عقيده يا قلمشون قربانی شدن.
«مرگ در تهران» نام فيلم مستندى‌ست ساخته‌ى «توماس گيفر» پيرامون قتل سياسى پروانه و داريوش فروهر، دوشخصيت پيشتاز جنبش دمكراسى ايران. اين فيلم در ۳۱ ژانويه ۲۰۰۵ از شبكه‌ى تلويزيون WDR در آلمان در ساعت ۲۲:۳۰ دقيقه پخش خواهد شد. گفتگوهايى با توماس گيفر و پرستو فروهر پيرامون اين فيلم مستند.
در پاييز ۱۳۷۷ پروانه و داريوش فروهر از رهبران حزب ملت ايران در خانه خود در شهر تهران بدست مأموران سازمان اطلاعات و امنيت جمهورى اسلامى بطرز فجيع و سبعى به قتل رسيدند. قتل فروهرها در كنار قتل شمارى ديگر از نويسندگان دگرانديش موج خشم ايرانيان داخل و خارج از كشور را برانگيخت و افكار عمومى جهان را متوجه آن ساخت كه حكومت جمهورى اسلامى با شهروندانش چگونه رفتار مى‌كند.
هم‌اكنون بيش از شش سال از اين رويداد دهشتناك مى‌گذرد و تاكنون پرونده قضايى اين قتل‌ها به فرجامى نرسيده و ناصر زرافشان، وكيل خانواده‌هاى قربانيان قتل‌هاى زنجيره‌اى در زندان بسر مى‌برد و پرونده مختومه اعلام شده، بى آنكه عاملان به مكافات خود رسند و ريشه‌هاى اين جنايات بطور علنى افشا گردند.
در اين ميان فيلمساز آلمانى ساكن برلين «توماس گيفر» فيلم مستندى از فروهرها و قتل سياسى آنها ساخته است. اين فيلم قرار است از شبكه سوم تلويزيون آلمان WDR روز دوشنبه ۳۱ ژانويه در ساعت ۲۲ و ۳۰ دقيقه به وقت آلمان پخش شود. توماس گيفر تنها چند هفته پيش از قتل فروها با ايشان در تهران ملاقات و گفتگو كرده بود. آشنايى نزديك اين فيلمساز آلمانى با اين دو شخصيت نهضت ملى خود انگيزه‌اى بود تا او دست به ساختن چنين فيلمى بزند. وى در اينباره مى‌گويد:
”در وهله‌ى اول انگيزه شخصى من باعث ساختن اين فيلم شد. شما اين تصور را بكنيد كه با دو انسان ارزشمند آشنا مى‌شويد، با آنها مصاحبه مى‌كنيد، كسانى كه واقعا شخصيت‌هايى كاريزماتيكى بودند كه آدمى را تحت تأثير قرار مى‌دادند، و سپس دو سه هفته بعد مى‌شنويد كه اين دو نفر بطرز بسيار فجيع و جنايتبارى در خانه‌شان به قتل رسيده‌اند. اين البته انگيزه شخصى من بود، ولى انگيزه‌ى شخصى براى ساختن اين فيلم كافى نبوده است. مهم‌تر انگيزه سياسى است. ما كم و زياد درباره تروريسم و بنيادگرايى اسلامى حرف مى‌زنيم، ولى اين مفاهيم كمابيش در زندگى روزمره به شعارهايى توخالى نزول كرده‌اند. در حاليكه در اينجا من امكان و فرصت آن را داشتم، بدين نوع از تروريسم با دقت ديگرى روبرو شوم."
گيفر مى‌افزايد:
"در ايران متوجه شدم كه به اين سادگى كه فكر مى‌كردم نيست. در اين كشور جناح‌هاى مختلفى وجود دارند. منافع گروه‌هاى گوناگونى در ميان است. و نمادهاى خير و شر را در هر گوشه‌اى مى‌توان يافت. متوجه شدم كه با ساختن اين فيلم نگاه دقيق‌تر بر اين واقعه‌ى دهشتناك را امكانپذير سازم و كار روشنگرانه‌اى را به انجام رسانده باشم.
انگيزه سوم كه بسيار مهم است، پرستو فروهر، دختر دو قربانى اين توطئه بوده كه با او پس از مصاحبه با فروهرها و پس از قتل‌ها آشنا شدم. او براى من همانند زن شجاعى است كه تسليم سرنوشت نمى‌شود و از اين رو بسيارى قدرت و مقاومت وى را برنمى‌تابند. در او خصلتى كهن نهفته است، از سيره‌ى تراژدى‌هاى يونانى. يكبار گفته بود: ”من بيوه‌ى والدينم هستم ... من نه بدنبال انتقام كه در پى عدالتم”. پرستو فروهر زنى است كه انسان را تحت تأثير قرار مىدهد. وقتى ما از اسلام صحبت مى‌كنيم و بويژه وقتى موضوع زنان در ميان باشد، تصويرى منفى از اسلام داريم، آنگاه بايد گفت كه زنانى از سيره‌ى پرستو فروهر نيز بخشى از فرهنگ اسلامى هستند.”
گيفر با تقدير از دوستان فروهرها كه با شهامت و صراحت در برابر دوربين سخن گفتند، مردم ايران را سخت علاقمند به مسائل سياسى دريافته است:
”مشكل عمده‌اى كه من در اين جامعه متوجه آن شدم، فضاى يأس و سرخوردگى حاكم بر مردم بود. ديگر آن شور و شعفى كه با انتخاب محمد خاتمى در مردم ايجاد شد، بكلى نقش بر آب شده و شوراى نگهبان ديگر نقاب از چهره‌اش انداخته و به صراحت نشان مى‌دهد كه فضاى دمكراسى در اين نظام را برنمى‌تابد. گروهاى مردم به نظر مى‌آيد كه هر يك خود را به گوشه‌اى‌ امن رسانده‌‌اند تا ببينند چگونه مى‌توانند وجود اين نظام را به نوعى تحمل كنند. به نظر من تهديداتى همانند حمله‌ى آمريكا به ايران تنها بسود نيروهاى محافظه‌كار و ضددمكراسى تمام خواهد شد، نيروهايى كه در اين تهديدها حقانيت‌شان را تأييد شده مى‌بينند."
”من متأسفانه نتوانستم با تمام كسانى كه مايل بودم گفتگو داشته باشم، بلكه تنها با افرادى توانستم تماس بگيرم كه در جبهه‌ى خوب‌ها هستند. هر يك از دوستان فروهرها بى هر نوع درنگى حاضر بودند جلوى دوربين ظاهر شوند، ولى در جبهه مقابل نتوانستم با افرادى كه مى‌خواستم تماس حاصل كنم. مى‌خواستم با رئيس قوه قضاييه گفتگو كنم كه از اين كار امتناع كرد و يا با قضات و وكلا مصاحبه كنم كه پرونده‌ى فروها را در دست بررسى داشتند، ولى موفق نشدم. طبيعتا اين شفافيتى كه از جامعه اروپايى مى‌شناسيم را متأسفانه نمى‌شد در آنجا يافت."
خانم پرستو فروهر پيرامون اينكه اين فيلم چه پيامى را مى‌توانسته براى مردم ايران و جهان داشته باشد، گفت:
”آنچه كه شخصا برایم مهم است، اين است كه از طريق تلاش‌هايى مانند اين فيلم، كه عليرغم شرايط پراختناق حاكم بر جامعه‌ى ايران كه من در سفر آخرى كه (در آذرماه ۸۳) به ايران داشتم و شاهد آن بودم، كه تا مغز استخوان مى‌شد سوز سردى را كه در آنجا مى‌وزد را احساس كرد، عليرغم اين مى‌تواند تصويرى از اميدها و دردهاى جامعه‌ى ما را به افكار عمومى و جوامع اروپايى منتقل بكند و بهرصورت نهيبى بزند به فراموشى نسبت به چنين فجايعى كه در جامعه‌ى ما پيش آمده و اگر شرايط چنين ادامه يابد، مسلما آخرين آن نيز نبوده و نخواهد بود. پيام اين فيلم جلوگيرى از انفعال ايرانيان است و ديگرانى كه بهرشكلى خود را در حركت مردم ايران بسوى دمكراسى و حقوق بشر همگام مى‌دانند”.
پرستو فروهر پيرامون به فرجام پرونده قضايى قتل‌ها در نظام جمهورى اسلامى اميدى نمى‌بيند:
”پرونده‌اى كه خانواده‌ى تمامى قربانيان قتل‌هاى سياسى از آذر ۱۳۷۷ با صبورى پيگيرى كردند، در مقابل سد دستگاه جمهورى اسلامى ايستاد و آنها پرونده را به شكل واقعا مسخره و غيرعادلانه‌اى مختومه كردند، ولى آنچه كه مهم است، در نزد افكار عمومى در ايران و در بيرون مرزهاى ايران اين پرونده باز خواهد ماند به اميد روزى كه در اين مورد و در مورد جنايت‌هاى بسيارى ديگر كه طى سال‌هاى گذشته روى‌داده ، عدالت اجرا گردد.”
داود خدابخش





کمیته دانشجوئی دفاع از زندانیان سیاسی

تاریخ: 5/11/83

شماره: 2005-20

اعتصاب غذای گسترده زندانیان سیاسی در

زندان رجائی شهر در اعتراض به عدم تفکیک جرایم

امروز دوشنبه 5 بهمن ما 83، 6 نفر از زندانیان سیاسی در اعتراض به عدم تفکیک جرایم و اجرای طرح طبقه بندی زندانیان و زندان ها دست به اعتصاب غذا زدند. بینا داراب زند، ارژنگ داوودی، حجت زمانی، مهرداد لهراسبی، فرزاد حمیدی و جعفر اقدامی که در بندهای جدای از هم نگهداری می شوند در یک اقدام هماهنگ در زندان رجائی شهر کرج این اعتصاب گسترده را شکل داده اند.

زندان رجائی شهر کرج از جمله زندان هایی محسوب می شود که برای زیر فشار گذاشتن زندانیان سیاسی از آن استفاده می شود. این زندان اعدام های سال 67 را به خود دیده است. در زندان رجائی شهر کرج بهداشت و نظم در هیچ اولویتی قرار نگرفته است و زندانیانی در این مکان دوران حبس خود را سپری می کنند که دست به عمل مجرمانه عمدی زده باشند. از این رو قاتلان عمدی و اشرار نیز به این زندان منتقل می شوند. گفته می شود در اکثر بند های این زندان خرید و فروش مواد مخدر و تجاوز به جوان های کم سن و سال و ضعیف که توان دفاع از خود ندارند به سهولت انجام می پذیرد و رژیم از انتقال زندانیان سیاسی به این مکان هدفی جز شکنجه روحی و وادار کردن آنها به عقب نشینی از مواضع خود ندارد.

گفتنی است در طی روزهای گذشته مسئولین قوه قضائیه به دفعات اعلام کرده اند، زندان رجائی شهر در طرح طبقه بندی زندان ها برای قاتلان و زندانیانی با جرایم عمدی در نظر گرفته شده و برای زندانیان امنیتی( سیاسی ) زندان اوین در نظر گرفته شده است.

بینا داراب زند، ارژنگ داوودی، حجت زمانی، مهرداد لهراسبی، فرزاد حمیدی و جعفر اقدامی که در اعتراض به عدم تفکیک جرایم و اجرای طرح طبقه بندی زندانیان دست به اعتصاب غذا زده اند همچنین با اعتصاب غذای خود ، نقض حقوق بشر و سرکوب مطبوعات و دانشجویان را محکوم نموده و خواستار اجرای کامل مفاد اعلامیه جهانی حقوق بشر در ایران هستند.

بینا داراب زند و ارژنگ داودی، به تازه گی از سوی شعبه 26 دادگاه انقلاب به حبس های سنگین محکوم شده و سپس از زندان اوین به بهانه ملاقات با خانواده، به زندان رجائی شهر در کرج منتقل شده اند.

رژیم روز به روز سرکوب آزادیخواهان و فعالان حقوق بشر را گسترش می دهد و آنها را در زندان های انفرادی و طویل المدت زیر فشارهای روحی روانی و بعضا شکنجه جسمی قرار می دهد و پس از آنکه چاره ای جز نگهداری آنها در زندان نمی بیند لذا از زندان های خطرناک و غیر بهداشتی برای نگهداری آنها استفاده می نماید.

کمیته دانشجوئی دفاع از زندانیان سیاسی

komitedefa@yahoo.com





شورای نگهبان و رياست‌جمهوری زنان 


چند روز قبل، غلام‌حسين الهام؛ سخنگوی شورای نگهبان؛ اعلام کرد زنانی که دارای صلاحيت‌های لازم باشند، می‌توانند کانديدای رياست‌جمهوری شوند.

با توجه به این‌که تا همين چند ماه پيش، شورای نگهبان مخالف کاندیدا شدن زنان برای انتخابات رياست‌جمهوری بود؛ ( سخن‌گوی شورای نگهبان، اوايل آبان ماه گفته بود برداشت شورا از واژه‌ی "رجل" در اصل 115 قانون اساسی جمهوری اسلامی، تا کنون به معنای جنس مرد بوده است.) اين تغيير تصميم سوال برانگيز است.

از آن‌جا که بعيد است در اين چند ماهه تحول فکری خاصی در اعضای شورای نگهبان رخ داده‌ باشد، به‌نظر می‌رسد علت اين تغيیر تصميم را بايد در سياست‌های کلی حکومت به‌منظور ترغيب هر چه بيشتر مردم برای شرکت در انتخابات رياست‌جمهوری دانست.

بعد از انتخابات سال گذشته‌ی مجلس که بنا به اعلام رسمی خود حکومت، منجر به شرکت تقريبا ۵۰ درصدی مردم در کل کشور و شرکت حدودا ۲۰ درصدی مردم در شهرهای بزرگ شد و با توجه به اين‌که در انتخابات مجلس يکی از دلايل مهم رای دادن، گرايشات قومی و قبيله‌ای است و چنين مسئله‌ای در انتخابات رياست‌جمهوری وجود ندارد؛ ظاهرا نظام جمهوری اسلامی مصمم است با دادن هرگونه امتيازهای مقطعی، در درجه‌ی اول انگيزه‌ی مردم را برای حضور در انتخابات بيشتر کند و در درجه‌ی دوم يک چهره‌ی دموکراتيک حداقلی به خود بگيرد.

علی‌رغم تمامی اين حرف‌ها، بعيد به‌نظر می‌رسد که در هنگام انتخابات، شورای نگهبان صلاحيت هيچ‌کدام از زنانی را که برای انتخابات کانديدا شده‌اند را تائيد کند. دقت کنيد که که در صحبت‌های سخن‌گوی شورای نگهبان تنها اشاره شده که زنان می‌توانند برای انتخابات کانديدا شوند که چنين امری در تمام دوره‌های گذشته نيز اتفاق افتاد بود، اما اين‌که صلاحيت يکی از زنان کانديدا تائيد شود تا به حال در جمهوری اسلامی اتفاق نيفتاده و به احتمال زياد در اين دوره نيز نمی‌افتد!

اما حتی اگر جمهوری اسلامی صلاحيت يک يا چند تن از کانديداهای زن را تائيد کند، اين امر تنها به معنای آن است که حکومت از ترس از دست ندادن حداقل مشروعيت سياسی‌اش مجبور شده از برخی اصولش عقب‌نشينی کند و اين مسئله برای جنبش اصلاحات ايران گامی به پيش است و بايد از آن استقبال کرد.





ديروز تماشاچي يکي از اين اجتماعات ضد جنگ بودم. از همين اجتماعات معترض که گرما و سرما سرشان نمي‌شود و هميشه آماده‌اند که به خاطر صلح جمع بشوند و فرياد بزنند و سخنراني کنند و درست به همين دليل قابل تحسينند.
روي پلاکاردي که در دست داشتند جمله جالب توجهي به چشمم خورد. ترجمه فارسي‌اش تقريبا اين است :
سکوت هرگز امنيت کسي را تامين نمي‌کند.




کانون وبلاگ نویسان ایران خواستار آزادی فوری و بدون قید وشرط آرش سيگارچی است 


هنوز رسوایی شکنجه‌ی وب‌لاگ‌نويسان و اعتراف‌گرفتن از آن‌ها در جريان است که روزنامه‌نگار و وب‌لاگ‌نويس ديگری دستگير شد.

آرش سيگارچی سردبير روزنامه‌ی "گيلان امروز" و نويسنده‌ی وب‌لاگ "پنجره‌ي التهاب" به جرم آزادانديشی دستگير و روانه‌ی زندان لاکان رشت شد. به دليل مستقل و غيرحکومتی بودن او پوشش خبری وسيعی در موردش صورت نگرفته است.

کانون وب‌لاگ‌نويسان ايران ضمن محکوم کردن دستگيری و زندانی شدن آرش سيگارچی نسبت به سرنوشت مجتبا سميعی‌نژاد هم ابراز نگرانی می‌کند و خواهان آزادی هر چه سريع‌تر ايشان و ساير زندانيان سياسی به‌خصوص روزنامه‌نگاران و وب‌لاگ‌نويسان دربند است.

از تمام وب‌لاگ‌نويسانی که به آزادی انديشه بها می‌دهند تقاضا می‌کنيم وب‌لاگ خود را محلی برای اعتراض به دستگيری وب‌لاگ‌نويسان کنند. دستگيری هر وب‌لاگ‌نويس بايد موجب گشودن جبهه‌ی جديدی برای دفاع از آزادی بيان و يورش به دشمنان و محدودکننده‌گان اين آزادی باشد.

کانون وب‌لاگ‌نويسان ايران (پن‌لاگ)

پ.ن. خواهش میکنم اگر برای آزادی بیان در ایران ارزش قائل هستید در وبلاگهاتون به این دستگیری و دستگیریهای دیگر از این قبیل اعتراض کنید.




جنگ زرگری؟  


این الدرم بلدرم های اخیر سردمداران حکومت اسلامی در مقابل آمریکا بدجوری آدم رو به یاد گردن کشی های این اواخر صدام حسین میندازه. یعنی چه بناست بشه؟

از طرفی فکر میکنم اگر آمریکائی ها نمیخواستن این اطلاعات محرمانه، که در گزارش هرش تو نیویورک تایمز به چاپ رسید، به بیرون درز کنه محال بود اینجور بشه - تنها میتونم تصور کنم اینها با نقشه این اطلاعات محرمانه رو منتشر کردند. از طرف دیگه آیا جنگولک بازی ها و شاخ و شونه کشیدنهای دولت ایران هم جزوی از همون نقشه و با توافق و هماهنگی با خود آمریکایی هاست؟ بعید به نظر نمیرسه. هر چه هست اوضاع بوی خوشی نمیدهد.




شروع 


این یک وبلاگ گروهی است. اعضای آن وابسته به حزب و گروههای سیاسی نیستند گرچه ممکن است از سیاست هم بگویند. هدف اما مشترک و آن آزادی برای ایران است.

نظرخواهی هم دارد. یعنی نظر خوانندگان را می پرسیم و در کنار آن تقاضا داریم رعایت اصول ارتباطات اجتماعی را بکنند. همین. هیچ قانون دیگری فعلا" نداریم.

با دوستی و مهر.



آرشيو

This page is powered by Blogger. Isn't yours?

Weblog 

Commenting by HaloScan.com